کد قالب کانون پرتوی از عظمت امام حسین علیه السلام

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 450
بازدید دیروز : 176
بازدید هفته : 450
بازدید ماه : 678
بازدید کل : 153334
تعداد مطالب : 2271
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : جمعه 7 مرداد 1402



1- . سيوطي، الجامع الصّغير، ج1، ص37. «محبوب ترين خاندانم نزد من حسن و حسين هستند».
2- . ترمذي، سنن، ج5، ص323.
3- . مناوی، كنوزالحقائق، ج1، ص44.
4- . ابن ابی شیبه کوفی، المصّنف، ج7، ص511 - 513؛ مناوی، كنوزالحقائق، ج1، ص44؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج2، ص71.
رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ يَمْتَصُّ لُعَابَ الْحُسَيْنِ كَمَا يَمْتَصُّ الرَّجُلُ التَّمْرَةَ؛
(1)
ديدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را که آب دهان حسين را ميمكيد همان گونه كه کسي خرما را ميمكد.
محبّ الدين طبري از ابن بنت منيع و او نيز از يزيد بن ابي زياد حديث كرده كه گفت: پيغمبر(صلی الله علیه وآله)
از خانه عايشه بيرون آمد، پس بر خانه فاطمه(علیها السلام) عبور فرمود، صداي گريه حسين(علیه السلام) را شنيد فرمود:
«أَلَمْ تَعْلَمِي أَنَّ بُكَاءَهُ يُؤذِينِي»؛
(2)
«آيا نميداني که گريه او مرا اذيّت ميكند».
از اين گونه احاديث بسيار است كه براي نمونه آنچه نقل شد كفايت ميكند، و از اخبار ديگر كه در فصل هاي بعد ميآوريم نيز محبّت و شدّت علاقه و جوشش عاطفه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) نسبت به حسين(علیه السلام) معلوم ميشود.
3- حسين(علیه السلام)، ريحانهݘ پيغمبر(صلی الله علیه وآله)


گروه بسياري از محدّثين نامدار اهل سنّت از علي(علیه السلام)، ابن عمر، ابوهريره، سعيد بن راشد، و ابوبكره روايت كرده اند كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «حسن و حسين(علیهما السلام) دو ريحانه من از دنيا هستند»، و از اختلاف الفاظ حديث معلوم ميشود كه آن حضرت مكرّر اين مضمون را به الفاظ مختلف فرمودهاند؛ زيرا لفظ حديث در بعضي روايات:
«إِنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا»؛
(3)



1- . صبان، اسعاف الرّاغبين، ص155؛ نیز ر.ک: صالحی شامی، سبل الهدی و الرّشاد، ج11، ص72.
2- . طبري، ذخائرالعقبي، ص143.
3- . ترمذی، سنن، ج5، ص322؛ مناوی، کنوزالحقائق، ج1، ص63.
ميباشد، و در بعضي ديگر:
«اَلْوَلَدُ رَيْحَانَةٌ وَرَيْحَانَتَيَّ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ».
(1)
است، و در حديث ديگر فرمود:
«إِنَّ ابْنَيَّ هَذَيْنِ رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا»؛
(2)
«اين دو پسر من دو گل خوشبوي من از دنيا هستند».
و در جاي ديگر فرموده:
«هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا».
و به الفاظ ديگر نيز اين حديث نقل شده است.
(3)سعيد بن راشد نقل كرده كه حسن و حسين(علیهما السلام) به سوي پيغمبر(صلی الله علیه وآله) ميدويدند، پيغمبر يكي از آنها را در يك بغل گرفت و ديگري را نيز در بغل ديگر گرفت، و فرمود:
«هَذَانِ رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا مَنْ أَحَبَّنِي فَلْيُحِبَّهُمَا»؛
(4)
«اين دو، دو گل خوشبوي من از دنيا هستند هركس مرا دوست دارد بايد آن دو را دوست بدارد».
مناوي از ديلمي در فردوس الاخبار روايت كرده كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) به علي(علیه السلام) فرمود:



1- . متّقی هندی، کنزالعمّال، ج12، ص120؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج2، ص84؛ مناوی، کنوزالحقائق، ج2، ص151.
2- . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج13، ص202؛ متّقی هندی، کنزالعمّال، ج13، ص667.
3- . بخاري، صحيح، ج4، ص217؛ ج7، ص74؛ ترمذي، سنن، ج5، ص322؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص19؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص68؛ بغوی، مصابيح السنه، ج2، ص459؛ مناوی، كنوزالحقائق، ج1، ص63؛ ج2، ص151؛ زرندی، نظم دررالسّمطين، ص211 - 212؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص335، 377؛ ابن حجر هیتمی، الصّواعق المحرقه، ص191.
4- . ابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق، ج13، ص212؛ ج14، ص149؛ طبري، ذخائرالعقبي، ص124.
«سَلَامُ اللهِ عَلَيْكَ أَبَا الرَّيْحَانَتَيْنِ»؛
(1)
«سلام خدا بر تو اي پدر دو ريحانه».
علاوه بر اين احاديث، روايات ديگري نيز هست مثل:
«أُوْصِيكَ بِرَيْحَانَتَيَّ خَيْراً»؛
(2)
«سفارش ميكنم به تو كه با دو ريحانه من به نيكي رفتار كني».
كه جهت رعايت اختصار به آنچه نقل شد قناعت ميكنيم.
4- حسين(علیه السلام) شبيهترين اهل بيت(علیهم السلام) به پيغمبر(صلی الله علیه وآله)

بخاري و ابن اثير روايت كرده اند كه وقتي سر حسين(علیه السلام) را نزد عبيدالله بن زياد آوردند سر مطهّر را در طشتي قرار داد، و با شمشير يا چوب دستي خود بر آنچشم و بيني نازنين ميزد، و سخني هم از نيكويي و زيبايي آن حضرت گفت. انس گفت: شبيهترين ايشان (يعني اهل بيت) به پيغمبر خدا(صلی الله علیه وآله) بود.(3)
در البدء و التاريخ نقل شده كه عبيدالله به روي مبارك آن حضرت ميزد و ميگفت رويي به اين زيبايي نديدهام. انس بن مالك گفت: آگاه باش كه او شبيه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) بود.
(4)
5- پيامبر(صلی الله علیه وآله) حسين(علیه السلام) را میبوسيد

 



1- . مناوی، كنوزالحقائق، ج 1، ص 145.
2- . زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج1، ص162؛ ابن اثير، النهایه، ج2، ص288؛ ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص459.
3- . بخاري، صحيح، ج4، ص216؛ ابن اثير جزري، اسدالغابه، ج2، ص20.
4- . مقدّسي، البدء و التاريخ، ج6، ص11 - 12.

يكي از مظاهر محبّت و عاطفه پدر و مادر نسبت به فرزند، بوسيدن اوست. در جاهليت، و پيش از ظهور آفتاب درخشان هدايت اسلام ارزش عاطفه و احساسات پاك انساني مخصوصاً در بين عرب ها از ميان رفته بود. رَحم، مهر، رأفت، رحمت و رقَّت قلب را يك نوع ضعف نفس شمرده، و سخت دلي را افتخار ميدانستند، و وحشتناكترين مظهر قساوت قلب و سقوط عواطف همان زنده به گوركردن دخترها بود كه پدرها با دست خود دختران خود را زنده در گور ميكردند.
بوسيدن فرزند، و اظهار عاطفه نسبت به او مخصوصاً اگر دختر بود عار و ننگ شمرده ميشد و اگر كسي فرزند خود را ميبوسيد ديگران از آن تعجّب ميكردند.
گردنكشان و متكبّران از بوسيدن طفل و به دوش سواركردن او - كه يك عمل متواضعانه و دور از ابهّت بود، و از حشمت صوري مردماني كه با رياكاري و تشريفات، خود را در نظر مردم بزرگ نشان ميدهند ميكاهد - خودداري ميكردند.
پيغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله) رحمت عالميان بود، و از ريا و نفاق مبرّا، و مانند يك فرد عادي زندگي ميكرد، و جزو برنامههاي مهمّ دعوت او بسط رحمت، مهر، احسان، محبّت نسبت به همه مردم، بشردوستي، ايثار و هدايت عقل و احساسات بود، و در آغاز سورههاي كتاب آسماني او (غير از سورة توبه)، خدا به رحمانيّت، و رحيميّت ياد شده است.
و همان طور كه نسبت به مردم مظهر تمام و كمال عواطف عالي انساني بود، عاطفه پدرانهاش نسبت به فاطمه زهرا(علیها السلام) و فرزندان او نيز در حدّ كمال بود، و وجود حسن و حسين(علیهما السلام) را امتداد وجود خود، و بقا و زندگي آنها را بقاي زندگي خود ميديد.
دكتر بنت الشّاطي بانوي دانشمند مصري و استاد دانشگاه عين الشّمس راجع به شدّت حُبّ و عاطفه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) نسبت به فرزندان دختر عزيزش زهرا(علیها السلام) فصل بليغي نگاشته و درضمن آن ميگويد:
پيغمبر(صلی الله علیه وآله)از روزي كه به مصيبت مرگ خديجه، يگانه همسر عالي قدرش مبتلا شد تا سال سوّم هجرت غير از ابراهيم - كه آن هم در دنيا چيزي زيست نكرد - صاحب فرزندي نشد، و در مدّت هفده سال بعد از خديجه بااينكه با زنان متعدّد، ازدواج نمود، هيچ يك را از پيغمبر خدا فرزندي روزي نگشت.

لذا (علاوه بر وحي آسماني) بر همه آشكار بود كه بايد نسل پيغمبر از فاطمه زهرا(علیها السلام) باقي بماند، پس تعجّبي ندارد، اگر دل پيغمبر از حبّ و مهر فرزندان فاطمه پر بود و به تمام قلب، آنها را دوست ميداشت، دل نبي(صلی الله علیه وآله) براي دو فرزند عزيز فاطمه باز شد، و آنها را به تمام عاطفه پدرانهاي كه دل بزرگ و وسيع او داشت فرا گرفت، و به آنها انس يافت، و نام حسن و حسين براي او آهنگ خوش و صداي دلنوازي بود كه پيغمبر از تكرار آن خسته نميشد، آنها را پسران خود ميخواند، و بااينكه شخص پيغمبر در خارج بود اما دلش در خانه زهرا بود.
خداوند زهرا را به نعمتي بسيار بزرگ برگزيد كه ذريّه پيغمبر خودش را منحصراً در فرزندان زهرا قرار داد، و علي را به اين كرامت مخصوص گردانيد كه نسل خاتم الانبيا(صلی الله علیه وآله) را در صلب او گذارد، و از اين شرف، عظمت جاوداني و پايداري و عزّت هميشگي را به علي اختصاص داد.
زهرا از ميان تمام دختران پيغمبر باقي ماند تا پيغمبر فرزندي داشته باشد كه او را پدر صدا بزند، و فرزندان زهرا باقي ماندند تا پيغمبر از تكرار اسم شيرين و لفظ گواراي «پسرهايم» لذّت ببرد.
(1)
ابن عبدالبر قرطبي از ابوهريره روايت ميكند كه گفت: اين چشم هايم ديد و گوش هايم شنيد كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) هر دو دست حسين را گرفته بود، و پاهاي حسين بر روي پاهاي پيغمبر(صلی الله علیه وآله)
بود، و پيغمبر ميفرمود: «تَرَقَّ عَيْنَ بَقَّةٍ»، حسين بالا رفت تا پاهايش را بر سينه پيغمبر گذارد، پس پيغمبر فرمود: دهان باز كن! پس بوسيدش، و سپس گفت: خدايا او را دوست بدار، زيرا من او را دوست ميدارم.

 



1- . بنت الشّاطي، بنات النّبي، ص196 – 202 (ترجمه به اختصار و نقل به معنا).
اللهِ وَهُوَ يَقُولُ: «تَرَقَّ عَيْنَ بَقَّةٍ». قَالَ: فَرَقِّيَ الْغُلَامُ حَتَّى وَضَعَ قَدَمَيْهِ عَلَى صَدْرِ رَسُولِ اللهِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ الله: «اِفْتَحْ فَاكَ». ثُمَّ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ: «اَللَّهُمَّ أَحِبَّهُ فَإِنِّي اُحِبُّهُ».
(1)

قَالَ أَبُوهُرَيْرَةَ: أَبْصَرَتْ عَيْنَايَ هَاتَانِ، وَسَمِعَتْ أُذُنَايَ رَسُولَ اللهِ، وَهُوَ آخِذٌ بِكَفَّيْ حُسَيْنٍ وَقَدَمَاهُ عَلَى قَدَمِ رَسُولِ علايلي اين حديث را روايت كرده و ميگويد: «عَيْنَ بَقَّةٍ» كلمه اي است كه در روح طفل طراوت و سبكي و ملاحت مي آورد.
پيغمبر(صلی الله علیه وآله)
حسين را به آن بوسه شيرين و لذيذ ميبوسيد چون جانش گنجينه معاني و حقايق بزرگ بود، و آنگاه كه ميفرمود:
«اَللَّهُمَّ أَحِبَّهُ فَإِنِّي اُحِبُّهُ»؛
«خدايا او را دوست بدار چون من او را دوست ميدارم».
گويي درحالي كه به حسين(علیه السلام) اشاره ميكرد به مردم ميفرمود:
«أَنَا هُنَا»؛
«من اينجا هستم».
يعني مرا پيش حسين(علیه السلام) بجوييد.

 



1- . ابن عبدالبرّ، الاستيعاب، ج1، ص397 - 398؛ ر.ک: سيوطي، الجامع الصّغير، ج1، ص573. وکیع در غرر و ابن سني در عمل يوم و ليله روايت نموده است؛ همچنين خطیب و ابن عساكر (تاریخ مدینة دمشق، ج13، ص194) از ابوهريره به اين لفظ حديث كرده: «حُزُقَّةٌ حُزُقَّةٌ تَرَقَّ عَيْنَ بَقَّةٍ». ر.ک: متّقی هندی، کنزالعمّال، ج16، ص460. ابن منظور نيز در لسان العرب (ج10، ص24) به همين لفظ روايت كرده و از عبارت او استفاده ميشود كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) نسبت به حسن و حسين(علیهما السلام) همواره اين گونه ملاطفت اظهار مينمودهاند. «حُزُقَّة» (به فتح حاء و ضم زاء، يا به ضم هر دو) چنانچه در قاموس گفته به كسي گويند كه به واسطة ضعف يا خردي و كوچكي، قدم هايش كوتاه و به هم نزديك باشد. «تَرَقَّ» به معناي «اصعدْ» است، يعني بالا برو! و «عَيْنَ بَقَّةٍ» چنانچه علايلي گويد كنايه از كوچكي جسم و خردي جثّه است. اين جمله را عرب هنگام اظهار ملاطفت و مزاح با طفل و به نشاط آوردن او ميگويد.
سپس ميگويد: فرق حبّ و عاطفه اين است كه عاطفه كمتر از حبّ بوده و شرايط محبّت در آن ملاحظه نميشود اما حب وقتي پيدا ميشود كه محبوب برگزيده باشد، و پيغمبر(صلی الله علیه وآله) حسين(علیه السلام) را به حقيقت دوستي و حّب، دوست ميداشت زيرا حسين برگزيده او بود، و خدا حسين(علیه السلام) را دوست ميداشت زيرا كه شفق آفتاب نبوّت بود.
(1)
ابن اثير و سبط ابن جوزي و طبري نقل كرده اند كه: وقتي سرهاي شهدا را نزد ابن زياد آوردند با شمشير يا چوب دستي به لب هاي مبارك حسين ميزد؛ زيد بن ارقم وقتي ديد (ابن زياد) دست از اين بيادبي و ستم بر نميدارد، گفت: چوبترا برگير! قَسَم به آن كس كه غير از او خدايي نيست، لب هاي پيغمبر(صلی الله علیه وآله) را بر اين لب ها ديدم كه آنها را ميبوسيد. سپس گريست.
ابن زياد گفت: خدا چشم هايت را بگرياند اگر پيري خرف نبودي، گردنت را ميزدم.
زيد بيرون آمد و ميگفت: اي گروه عرب بعد از امروز شما مانند غلامان خواهيد بود، حسين پسر فاطمه را كشتيد و پسر مرجانه را امير خود نموديد تا نيكان شما را بكشد و بدان شما را بنده خود قرار دهد.
(2)
در البدء و التّاريخ نقل شده كه يزيد امر كرد تا پرده نشينان حرم حسيني، و بانوان آن حضرت را بر در همان مسجدي كه اسيران را نگاه ميداشتند نگاه بدارند تا مردم آنها را ببينند؛ و خودش سر مبارك حسين(علیه السلام) را در جلو خود گذارد و با چوب يا شمشير به آن روي مطهّر ميزد و ميگفت:

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم