کد قالب کانون امر به معروف و نهى از منكر(1)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2580
بازدید دیروز : 176
بازدید هفته : 2580
بازدید ماه : 2808
بازدید کل : 155464
تعداد مطالب : 2271
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 23 بهمن 1402

امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن(1)

نمونه اى دیگر از سرانجام ترك امر به معروف

در جلسه گذشته این روایت را خواندم، كه چهل هزار نفر از قوم شعیب معصیت كار بودند، خدا صد هزار نفر را عذاب كرد كه عذاب شصت هزار نفر از ایشان به واسطه ترك امر به معروف بود. نظیر این واقعه درباره اقوام دیگر نیز هست. درباره اصحاب سِبت نیز هست كه احتمالا شنیده اید؛ در شریعت حضرت موسى(علیه السلام) صید در روز شنبه حرام بود، البته تكالیف سخت ترى هم داشتند. الآن هم یهودى هاى پاى بند به یهودیت روز شنبه پختنى درست نمى‌كنند، آتش روشن نمى‌كنند، ذبح نمى‌كنند و صید نمى‌كنند. یهودیان سنت گرا الآن هم مقید هستند. تكالیف شاق دیگرى هم داشتند، از جمله این كه روز شنبه برایشان صید حرام بود. خدا این ها را امتحان كرد: «اِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لایَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِم،»،1گروهى از یهود كنار دریا یا رودخانه اى زندگى مى‌كردند، روز شنبه ماهى ها به كنار ساحل مى‌آمدند و صید آن ها به راحتى ممكن بود، در حالى كه روزهاى دیگر این گونه نبود؛ از آن طرف، روز شنبه هم صید كردن حرام بود. سرانجام بعضى از ایشان طاقت نیاورده، به این صورت حیله اى زدند كه كنار ساحل حوضچه هایى كندند؛ روز شنبه راه حوضچه ها را باز مى‌كردند، زمانى كه آب رودخانه همراه با ماهى ها داخل حوضچه ها مى‌شد جلوى آب را مى‌بستند. روز یكشنبه ماهى ها را صید مى‌كردند. خدا به سبب این كار، آن ها را مسخ كرد، اگر آیه قرآن به صراحت نگفته بود، از راه روایات به این راحتى قابل باور نبود، «فَلَمّا عَتَوا عَنْ ما


1. اعراف، 163.

نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئین»1 خدا ایشان را مسخ نموده به میمون تبدیل كرد؛ همه این افراد كسانى نبودند كه روز شنبه بر خلاف نهى خداوند ماهى صید مى‌كردند. گروهى نیز از كسانى كه صید نمى‌كردند به عذاب گرفتار آمدند و مسخ شدند. این قوم سه دسته بودند: دسته اول روز شنبه صید مى‌كردند، دسته دیگر صید نمى‌كردند ولى دسته اول را نیز نهى نكرده و متعرض آن ها نمى‌شدند، دسته سوم نه تنها خودشان صید نمى‌كردند، بلكه دیگران را از این كار نهى مى‌كردند و مى‌گفتند چرا صید مى‌كنید، این كار گناه است. دسته دوم كه صید نمى‌كردند و متعرض گروه اول هم نمى‌شدند، به آمرین به معروف مى‌گفتند، چه فایده اى دارد كه آن ها را از صید نهى مى‌كنید؟ متوجه عرض بنده هستید؟ یعنى این تلقى كه چون امر به معروف فایده ندارد، انجام نمى‌دهیم. به كسانى كه علیرغم علم به مؤثر نبودن امر به معروف، نسبت به این كار اقدام مى‌كردند، مى‌گفتند چه فایده اى دارد كه دائم با آن ها بحث مى‌كنید، آن ها را به حال خود رها كنید، «وَ اِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً قالُوا مَعْذِرَةً اَلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُون»2 خدا بنا است ایشان را هلاك كند، پس براى چه آن ها را موعظه مى‌كنید؟ «قالُوا مَعْذِرَةً اَلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُون» اول این كه ما نزد خدا عذرى داشته باشیم، دیگر این كه قطع نداریم كه بطور كلى حرف ما مؤثر نباشد، شاید در بین این گروه بعضى تحت تأثیر قرار بگیرند. به هر حال، از بین این قوم كه سه گروه بودند، دسته اى كه ـ على رغم این كه چندان اثرى نداشت ـ از منكر نهى مى‌كردند، نجات یافتند، دو دسته دیگر به عذاب مبتلا و به بوزینه تبدیل شدند.3

گستره معناى امر به معروف و نهى از منكر

خدا براى این مسؤولیت اجتماعى ارزش والایى قائل است. در جلسه گذشته، چند روایت كه اهمیت امر به معروف و نهى از منكر را بیان مى‌كرد، خواندم، «فَریضَةٌ عَظیمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِض»،4 یا «أَتَّمُ الْفَرائِضَ وَ أَشْرَفُها وَ أَفْضَلُها».5 به هر حال، كلام در این است كه اگر امر به


1. اعراف، 166.

2. اعراف، 164.

3. بحارالانوار، ج 14، ص 49، باب 4، روایت 34.

4. اصول كافى، ج 5، ص 55، روایت 1؛ التهذیب الاصول، ج 6، ص 181، روایت 21.

5. همان.

معروف در موردى اثر نمى‌كند، آیا در این مورد جاى امر به معروف و نهى از منكر هست یا نه؟ بدترین حالت زمانى است كه نه تنها قبول نمى‌كنند، بلكه با انسان دشمنى نیز مى‌كنند، آمر به معروف را اذیت كرده، مى‌زنند، و یا حتى مى‌كشند: «یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاس»،1 حال، با چنین مردمى كه آمرین به معروف را مى‌كشند چه باید كرد؟ اگر به خاطر داشته باشید، آخر روایت مفصلى كه قبلا خواندم تكلیف این افراد را مشخص مى‌كند و مى‌گوید وقتى كار به این جا رسید، جهاد با آن ها لازم مى‌گردد: «هُنالِكَ فَجاهِدُوهُمْ بِأَبْدانِكُمْ... حَتّى یَفیئُوا اِلى أَمْرِ اللّه».2 متوجه هستید كه این مطالب را براى چه مى‌گویم؟ براى این متذكر مى‌شوم كه از یك طرف تا حدى دایره امر به معروف گسترش پیدا مى‌كند كه شامل تعلیم جاهل نیز مى‌شود؛ شما اگر مى‌خواهید به فرزند خود نماز یاد دهید، این كار نیز به عنوان تعلیم جاهل در دایره امر به معروف مى‌گنجد، گرچه اصطلاحاً امر به معروف نیست، اما در روایات آمده كه این هم نوعى امر به معروف است؛ موعظه و نصیحت كردن و با زبان نرم گفتن یكى از مصادیق بیّن و شایع آن است، كه در روایات آمده است و از آیات نیز این گونه استفاده مى‌شود. گرچه بعضى از فقها مى‌فرمایند امر به معروف باید «عَن عُلُّو أَو اِسْتَعلاء» باشد، یعنى باید آمرانه گفت نكن، نه با خواهش و تمنا؛ چون در این حالت امر به معروف نیست.

از طرف دیگر نیز تا اندازه اى دایره این كار گسترش پیدا مى‌كند كه جهاد هم از مصادیق امر به معروف مى‌شود. براى این كه برادران عزیز روحانى بیش تر دقت بفرمایند عرض مى‌كنم كه سابقاً در بسیارى از كتاب هاى روایى ما كتابى به نام امر به معروف نداشتیم، كتاب الجهاد بود كه در آخر آن بابى به نام باب امر به معروف و نهى از منكر آمده بود؛ نمونه آن كتاب تهذیب الاصول مرحوم شیخ طوسى(قدس سره) است كه روایتى از آن خواندم؛ در تهذیب كتاب امر به معروف نداریم، كتاب الجهاد داریم كه آخرین باب آن امر به معروف و نهى از منكر است. یعنى مفهوم امر به معروف و نهى از منكر دو نوع كاربرد دارد، یك اصطلاح خاص كه همان است كه در رساله ها مطرح مى‌شود. این اصطلاح شامل جهاد نمى‌شود. چون جهادى كه در آن خوف ضرر نباشد نداریم، مواردى كه انسان شمشیر مى‌كشد و شمشیر مى‌زند «فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُون»، معنا ندارد گفته شود زمانى جهاد كن كه خوف ضرر نباشد، در میدان جنگ كه نان و حلوا


1. آل عمران، 21.

2. اصول كافى، ج 5، ص 55، روایت 1؛ تهذیب الاصول، ج 6، ص 181، روایت 21.

تقسیم نمى‌كنند! اصلا جهاد در جایى است كه احتمال ضرر، بلكه گاهى یقین به ضرر هست.

پس نوعى از امر به معروف كه مصداق آن جهاد است، در جایى است كه نه تنها احتمال، بلكه اطمینان، و گاهى یقین به ضرر نیز هست، یقین به كشته شدن هم هست؛ مصداق دیگرى نیز دارد كه در اطلاق عنوان امر به معروف و نهى از منكر بر آن اختلاف است، بحث است در این كه آیا تعلیم جاهل هم جزء امر به معروف است، یا باب دیگرى است. بعضى از فقها مى‌گویند كه در آیه «یَدْعُونَ اِلى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوف»1 بخش اول كه دعوت به خیر است شامل تعلیم جاهل مى‌شود. امر به معروف مربوط به كسى است كه مى‌داند، اگر نداند اصلا اسم آن امر به معروف نیست. بنا بر این، امر به معروف اصطلاحى دارد كه متعارف است و ما آن را مى‌شناسیم و مربوط به امور عادى است. در جامعه اى كه ارزشهاى اسلامى بر آن حاكم است، حكومت اسلامى مقتدر و مبسوط الید است، و اگر به كسى بگویند چرا فلان كار زشت را مرتكب شدى، خجالت مى‌كشد، سرش را پایین مى‌اندازد و عذر خواهى نیز مى‌كند و یا مى‌گوید شما اشتباه كرده اید، من چنین كارى نكرده ام؛ در چنین جامعه اى اسلامى، با این شرایط، امر به معروف و نهى از منكر همان امر به معروف و نهى از منكر عادى است، شرایط آن هم همان است. اما مراتبى از امر به معروف وجود دارد كه این گونه نیست.

در جلسات گذشته اشاره كردم كه امام(قدس سره) از جمله كسانى بودند، ـ لااقل در عصر ماـ كه به این معنى تصریح كرد كه، در بعضى از مصادیق امر به معروف و نهى از منكر تقیه جایز نیست ولو بلغ ما بلغ، در این موارد كار به هر جا برسد باید امر به معروف را انجام داد، ولو صدها هزار نفر كشته شوند. پس اگر امر به معروف و نهى از منكر را به معناى عام بگیریم، از طرفى شامل تعلیم جاهل و از طرف دیگر تا مراحل نهایى جهاد مى‌رسد. چون جهاد براى این است كه «لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللّهِ هىَ الْعُلْیا»2 برترى سخن خدا متحقق شود. این دو مفهوم مختلف است. اگر در موردى سیدالشهداء(علیه السلام) مى‌فرماید «أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهى عَن الْمُنْكَر»،3 فقط معناى خاص و محدودى را كه در ذهن ما است و یكى از شرایط آن عدم احتمال ضرر است اراده نمى‌كند، بلكه معناى عام امر به معروف و نهى از منكر را اراده مى‌كند؛ لذا در ذیل بیانات بعضى


1. آل عمران، 104.

2. بحارالانوار، ج 32، ص 608، باب 12، روایت 480.

3. همان.

از معصومین(علیهم السلام)در برخى موارد آمده است كه: «وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّیْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللّهِ هىَ الْعُلْیاء».1

پس امر به معروف و نهى از منكر دو اصطلاح دارد، یك اصطلاح خاص كه در رساله ها مى‌نویسند و مسأله گوها مى‌گویند و براى شرایط و احكام عادى است. اما شرایطى استثنایى و حاد نسبت به مَهامّ امور، ـبه فرمایش حضرت امام(قدس سره)ـ یعنى امور مهم وجود دارد كه در آن موارد دیگر امر به معروف و نهى از منكر این شرایط را ندارد. حال، اگر سؤال شود این چه امر به معروفى بود كه به خاطر آن سیدالشهداء(علیه السلام) تا پاى كشته شدن رفت؟ مخصوصاً كسانى كه مطمئن هستند ایشان علم به كشته شدن خود داشتند، ما هم مطمئنیم كه حضرت(علیه السلام) چنین علمى داشت. البته الان نمى‌خواهیم بحث آن را مطرح كنیم، اما یقین داریم كه سیدالشهداء(علیه السلام) مى‌دانست كشته مى‌شود. البته اگر هم ایشان كسى بود كه نمى‌دانست، حداقل چنین احتمالى را مى‌داد. افراد زیادى او را نصیحت كردند كه به عراق نرو! در گذشته دیدى كه مردم كوفه با پدر و برادرت چه كردند! به او گفتند كشته مى‌شوى. برادران و پسر عموهایش او را نصیحت كردند. حضرت هم گفت خدا خیرتان بدهد كه نصیحت مى‌كنید، اما من تكلیفى دارم كه باید به آن عمل كنم. خوب، آن ها احتمال مى‌دادند، اما آیا خود حضرت احتمال نمى‌داد كه كشته بشود؟ پس اگر علم به ضرر نبود، لااقل خوف ضرر و قتل بود. حال این چه نوع امر به معروفى است؟ جواب این است كه این نوع امر به معروف به معنایى عام تر و غیر از معنایى كه امروز براى ما مصطلح است، بود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: