کد قالب کانون انواع علوم از منظر قرآن

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 391
بازدید دیروز : 25
بازدید هفته : 422
بازدید ماه : 14705
بازدید کل : 41460
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 27 مهر 1402

بسم الله الرحمن الرحیم

بر اساس آموزه های قرآنی علم دارای انواع و اقسام بسیاری است که برخی آن را به دو دسته اصلی علم حضوری و علم حصولی دسته بندی کرده اند. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا زیرشاخه ها، راه ها و آثار هر یک را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

 

چیستی و ماهیت علم

علم به معنای دانش و آگاهی و نقیض جهل و نادانی است.( ترتیب العین، ج 2، ص 1274، «علم») البته واژه جهل و نادانی گاه در برابر عقل قرار می گیرد که به معنای بی خردی و سفاهت خواهد بود؛ به این معنا که گاه شخص جاهل به معنای فاقد علم و دانش و دانایی است؛ و گاه شخص جاهل به معنای فاقد عقل و خرد است. البته وقتی جهالت ، سفاهت و بی خردی درباره آدمی به کار می رود، گاه به معنای فقدان عقل یعنی گرفتار جنون است و گاه به معنای عدم تعقل و بهره گیری از عقل است.

البته باید توجه داشت که در آموزه های قرآنی عقل گاه در حوزه نظر و اندیشه به کار می رود و گاه در حوزه عمل؛ از این روست که از عقل نظر و عقل عمل سخن به میان آمده و آن چه در روایت امام صادق(ع) درباره عقل آمده مربوط به عقل عملی است، آن جا که می فرماید: العقل ما عبد به الرّحمن و اكتسب به الجنان؛ عقل آنچه که خدای رحمان با آن عبادت می شود و بهشت به وسیله آن کسب می شود، است.(كافى، الکلینی، ج 1، ص 11؛ بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج2، ص78)

اما درباره حقیقت علم اختلافاتی است که در تعاریف خود را نشان می دهد. برخی آن را از کیفیات و برخی آن را از مقوله اضافه می دانند که اشکالاتی چندی بر آن وارد است؛ از جمله آن که تعریف علم به کیف یا اضافه شامل علم الهی نمی شود.

اشکال دیگر آن که اضافه، معنای حرفی و وجودی غیرمستقل دارد و قائم به طرفین ؛ و از همین رو، باید تحقق علم همیشه همراه با تحقق طرفین یعنی عالم و معلوم باشد، در حالی كه علم به معدومات چنین شرطی را دارا نیست. هم چنین علم نفس به ذات خود، ممكن و متحقق است، در حالی كه اضافة شیء به نفس، ممتنع است. افزون بر این اشکالات، اشکال دیگر آن که از این قول، لازم می آید كه قدرت و اراده و عشق و شهوت و غضب و…نیز صرف اضافه باشند، در حالی که این چنین نیست.

باعتقاد صدرالمتألهین اگر علم از مقوله كیف باشد باید علم خداوند نیز از این مقوله و كیفیتی زائد بر ذات او باشد و در این صورت باید ذات واجب در مرتبة ذات، فاقد علم بوده و پس از عروض كیفیت بر ذات او، متصف به علم گردد، زیرا مرتبة ذات، مقدم بر صفات زائده است در حالی كه تمامی صفات كمالی خداوند، عین ذات اوست و گرنه تعدّد واجب و اشكالات دیگر لازم می آید.

همچنین اثبات شده است كه علم ما به ذاتمان عین ذات ماست و اگر علم از مقوله كیف و اعراض باشد باید به حكم اتحاد مزبور، ذات ما نیز كیف باشد در صورتی كه ثابت شده است كه جوهر است نه كیف و…( صدرالدین شیرازی، اسفار اربعه، تصحیح، تحقیق و مقدمه مقصود محمدی، باشراف استاد سید محمد خامنه ای، تهران، انتشارات بنیاد حكمت اسلامی صدرا، 1383، ج 3، ص 317)

البته در علم بغیر، آن هم در علم انفعالی، صورت ذهنی، ملازم با انفعال نفسانی واضافه به خارج است نه آن كه انفعال و اضافه، حقیقت علم را تشكیل دهد و در قوام ذات آن اخذ گردد. (اسفار اربعه ، تهران، انتشارات بنیاد حكمت اسلامی صدرا، ج 3، ص 383.؛همان، قم، منشورات مصطفوی، 1368، ج3، صص 345 و 346)

از نظر صدرالمتألهین شیرازی علم به هر چیزی عبارت است از ایجاد و انشاء ماهیت آن به وجود ظلّی در عالم نفس یا ذهن، به نحوی كه بین صورت ذهنی و نفس مدرِك، نوعی علیت و معلولیت برقرار می باشد و حضور آن برای نفس، حضور اشراقی و قیام آن به نفس، قیام صدوری است.

 بنابراین، اشكالات معروف كیف و عرض بودن یك واقعیت، و مهمتر از این، مندرج شدن آن تحت چند مقوله، خودبخود منتفی می گردد.

به نظر ملاصدرا مواجهه با شیء خارجی به این دلیل شرط لازم است كه حضور آن، باعث اعداد نفس در انشای تصورات ذهنی (احساسات) است، هم چنان كه حضور صورت های حسی برای ایجاد صور خیالی، لازم و ضروری است.

از نظر ایشان حقیقت علم، عبارت است از وجودی كه از شوائب و كدورات ماده به دور است، زیرا ثابت كرد كه علم و ادراك نفس به معلومات و مدركات، عیناً نظیر تجلی و اشراق نور وجود ازحق بر ممكنات است، و نفس، مثال و آیت حق تعالی است. پس همانگونه كه وجود، عبارت است از ظهور ماهیات و ثبوت آنها در اعیان، همین طور علم، عبارت است از ظهور معلومات و ثبوت آنها در نفوس یا اذهان. (اسفار اربعه، ج6، ص 150)

پس به نظر ملاصدرا علم عبارت از وجود محض و غیر مادّی و خالی از شوائب عدم است. وی می نویسد: «علم، امر سلبی مانند تجرد از ماده، و امر اضافی نیست، بلكه وجود است و نه هر وجودی بلكه وجود بالفعل است نه بالقوه، و نه هر وجود بالفعلی، بلكه وجود خالص غیر مشوب به عدم، و هر اندازه كه از ماده و شوائب عدم خالص تر باشد، در علم بودن نیز شدیدتر و قوی تر است». (اسفار اربعه، ج3، ص 297)

پس صدرالمتألهین ملاك علم را تجرد از ماده می داند؛ زیرا به عقیدة او، یگانه مانع علم و ادراك در باب وجود، ماده و لوازم آن است كه همیشه موجب تفرّق و پراكندگی و غیبت است؛ زیرا اجزاء مادّی نسبت به اجزای دیگر بیگانه هستند و همه از یكدیگر پنهان و محتجب می باشند. پس هر گاه این مانع اساسی وجود نداشته باشد و موجودات از ماده و لوازم آن مجرد باشند، حضور و شهود و در نتیجه علم وادراك نیز حضور دارد و هر چه تجرد از ماده بیشتر باشد، حضور و ادراك نیز بیشتر و قویتر است. پس ماده، همانند پرده و حجاب است كه هر چه بیشتر كنار زده شود كشف و رؤیت هم بیشتر و بهتر می گردد.( المشاعر، ملاصدرا،  همراه با شرح لاهیجی، تصحیح سیدجلال الدین آشتیانی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص244)

از همین رو، در یک قاعده فلسفی بدیع می فرماید:«أنّ العاقل للشیء یجب أن یكون مجرداً عن المادة؛ عاقل چیزی باید از ماده مجرد باشد.»

پس علم، وجود است و ماهیت و مقولة علم نیز مطابق با ماهیت و مقولة خارجی است؛ یعنی علم به جوهر، جوهر است و علم به عرض، عرض.

برخى از جمله علامه طباطبایی در تعریف اصطلاحى علم گفته اند: حقیقت علم، كشف امر خارج از ذهن به واسطه صورت ذهنى است(المیزان، ج 1، ص 50؛ ج 8 ، ص 53) كه از راه حس، عقل و تجربه، حاصل مى شود(همان، ج 8، ص 47 – 50) و در برابر آن علوم اعتبارى است كه ما به ازاى خارجى ندارند، مانند اعتبار ریاست براى فردى.( همان ، ص 53)

البته این تعریف نیز تنها شامل علوم حصولی است و علوم حضوری را در بر نمی گیرد؛ و چنان که در جای خود اثبات شده، علم الهی از قسم علوم حضوری است؛ پس این تعریف شامل علم الهی نخواهد شد و اما در این تعریف تنها به حقیقت علم حصولی و اکتسابی پرداخته است.

با توجه به تعریف های پیشین می توان گفت، در تعریف علم باید به تفاوت ماهوی علم حصولی و علم حضوری توجه داشت و نادیده گرفتن تفاوت و فرق میان این علوم می تواند موجب گمراهی شود و حقیقت علم معلوم نگردد.

برخی علوم اکتسابی و حصولی را به دو دسته علم نظری و علم عملی دسته بندی کرده و گفته اند:

  1. علم نظرى، دانشى است كه به دنبال آن كمالى حاصل شود، مانند علم به موجودات.
  2. علم عملى، دانشى است كه با عمل كردن بر طبق آن، كمال، حاصل مى شود، مانند علم به عبادات.( مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 580، «علم»)

اما علوم غیر اکتسابی و غیر حصولی یعنی همان علم حضوری خود دارای اقسام و انواعی است که می توان به علم حضوری و علم لدنی و مانند آن ها اشاره کرد.

برخى علوم از راه مكاشفه و بدون واسطه و با اشراق الهى براى برخى نفوس حاصل مى شود كه از آن به «علم لدنّى» تعبیر شده است.( التفسیر الكبیر، فخر رازی، ج 2، ص 187 – 191)

هم چنین از نظر بعضى، ادراك، شعور، تصوّر، حفظ، تذكّر، ذكر، معرفت، فهم، فقه، عقل، حكمت و… هم معنا و مترادف با «علم» است.( همان، ج 21، ص 127 – 128)

بررسی های علمی و فلسفی نشان می دهد که علم در همه اقسام آن از امور مجرد است و ادراک امری تجردی است؛ زیرا با بررسی اقسام علم و توجه به یگانگی علم حضوری با ذات عالِم مجرد، و هم چنین كیف نفسانی بودن علم به‌معنای اعتقاد و به‌معنای صور و مفاهیم ذهنی، وتوجه به اینكه نسبت و حكم نقش رابط را میان آنها ایفا می‌كنند، مجرد بودن همهٔ اقسام علم روشن گردید، و در واقع تجرد آنها از راه تجرد عالِم به ثبوت رسید.

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: علم شناسی
برچسب‌ها: علم شناسی